وسوسه چیست ؟

براساس تعریف WHO : میل به تجربه اثر یا اثرات قبلی مصرف مواد مخدر وسوسه نام دارد.

وسوسه یک مفهوم وسیع است که با مفاهیمی مانند تحمل ، وابستگی ، خلق آزار رسان ، میل به تحریک

و تغییر ،‌انتخاب آزادانه  و ... مخلوط میشود .
 

وسوسه یا میل به مصرف  با فشار زیاد همراه  است، همچنین  به تفکرات شخص
مصرف کننده نفوذ می کند،
  برروی خلق (mood )  و عاطفه مصرف کننده اثرمی گذارد  و  باعث ایجاد فشار در جهت تغییر رفتار شخص می شود و در ادامه می توان گفت وسوسه آنقدر شدید ونافذ می شود که :

1.     اختلال در تمرکز بوجود می آورد

2.      با عملکرد اجتماعی، شغلی، و ...  شخص  تداخل می کند

3.      باعث می شود فرد سریعا“  و شدیدا“‌ احساس ناراحتی  و بیقراری کند .

 

شدت وسوسه در مصرف مواد مخدر را می توان معادل با شدت حمله panic   ( وحشت زدگی ) و یــا فوبی در اضطراب به حساب آورد . بین وسوسه  و علایم ترک وخلق افسرده (negative mood ) منفی او ارتباط معنی داری  وجود دارد . هنگام بروز وسوسه احساس dysphoric و یا جدا شدن از درون و بیرون از طرف بیماران گزارش شده است که شدیدا شرایط روانی بیمار را تحت تاثیر قرار داده و او را به طرف مصرف می کشاند . همانطور که در بالا بیان شد  ارتباط وسوسه با علایم ترک شناخته شده است ،‌ به حدی که آنرا یک جزء شناختی (cognitive ) از علایم ترک می دانند و بروز آنرا در مدت درمان بیمار امری طبیعی اما مشکل ساز دانسته اند .

 

اجزای روانی وسوسه  شامل  انتظار ( anticipation ) و حدس وقوع (expectation ) است که در بروز آن نقش بسزایی دارد .وسوسه قبل از شروع درمان شدت می گیرد و بر تصمیم بیمار جهت درمان تاثیر می گذارد و گاه درمان را به تعویق می اندازد . محرکها (  CUE) هم ، باعث افزایش اضطراب وتنش وهم باعث افزایش وسوسه ها می شوند . دروسوسه یک فرآیند شرطی شدن و تغییرات فیزیولوژیک برانگیختگی (arousal ) هم دیده میشود که این نیز به نوبه خود باعث بیشتر شدن اضطراب و بیقراری در فرد می گردد و سطح تحمل و مقابله بیمار را کاهش می دهد و گاه به پرخاشگری و آسیب به خود ( خودزنی ) می انجامد .

 

وسوسه کیفیتی است که بسته به فرد و موقعیت کاملا“‌ متفاوت ظاهر میشود در ضمن به تجربیات فرد بسیار مرتبط است و اغلب در شرایط خاصی پیش می آید . بیماران از هجوم وسوسه شاکی بوده و اکثرا آنرا آزار دهنده و ناتوان کننده می­دانند. وسوسه گاهی در شرایط و بواسطه شروع کننده­های معین ایجاد می­شود. گاهی نیز ظاهرا بی هیچ دلیل خاصی بروز می­کند. در کنار حالات روحی و احساسات ناراحت کننده در هنگام وسوسه، بسیاری از بیماران باورهای خاصی درباره آن دارند. مثلا اینکه وسوسه تنها با مصرف مواد برطرف خواهد شد یا برای کاهش آن حتما باید دارو مصرف کرد.

برخی تصور می­کنند وسوسه با گذشت زمان بدتر خواهد شد یا نهایتا آنها را از پای در خواهد آورد افکار خودآیند نهایتا بیمار را به سمت مصرف می برد .

شروع وسوسه اغلب همراه با برانگیزانها یا شروع کننده هایی است.  این  شروع کننده­ها می تواند درونی شامل احساسات، افکار، خاطرات، هیجانها و ... باشد یا بیرونی و شامل محل­ها، اشخاص، اشیاء، موقعیت­ها و .....  که میل و وسوسه را در بیمار  زنده می­کنند . این شروع کننده ها در بعضی مواقع به طور نا خودآگاه به سراغ بیمار می آید به شکلی که خود بیمار از حضور آنها آگاه نیست و سیر شکل گیری و تقویت آن را نمی فهمد .

 

از نظر فیزیولوژی در مغز بیمار هنگام مصرف مواد، بین مواد و شروع کننده­ها ارتباطی نزدیک شکل می­گیرد. در نتیجه شروع کننده­ها می­توانند باعث تداعی مواد ، اثرات خوشایند آن و در نهایت  وسوسه در بیمار  شده و او  را به سوی مصرف بکشاند.

 

بنابراین مسیر شکل گیری مصرف  از  (TRIGGER ) ها شروع شده و نهایتا به مصرف می انجامد  شناخت trigger  ها و اینکه در چه موقعیت هائی شخص مواد مصرف می کند برای مقابله و مهار وسوسه و یا اجتناب از شکل گیری آن بسیار موثر است . پس به بیمار کمک کنیم  موقعیت های پر خطر را بشناسد افکار و احساسات خود را آگاهانه تحلیل نماید  . این موقعیت ها برای همه بیماران  یکسان نیست . راهکارهای مقابله ای برای هر یک از آنها را یاد بگیرد و سبک زندگی خود را به سمت زندگی همراه با فعالیتهای سالم و لذتبخش و عاری از مواد تغییر دهد .

بازگشت به صفحه اصلی ...