نحوه برخود افراد خانواده با افراد معتاد

 

نحوه برخورد افراد خانواده با افراد معتاد  ( قسمت اول )

 

آنچه برخورد ما را با فردی به طور عام  مشخص می کند به سه  عامل  بستگی دارد :

 

1 - نوع رفتار و برخورد و صحبت کردن فرد

 2 - تجربیات گذشته ما

 3 طرز تفکر و اندیشیدن و تصور ما و در واقع شناخت  ما نسبت به جهان خارج و افراد جامعه و موضوعاتی که در آن جامعه اتفاق می افتد.

وقتی ما با کسی برخورد می کنیم ، رفتار و حرکات ، طرز صحبت و طرز تفکر وی  را (از طریق کلام او) درک   می کنیم و آن را با پیش فرض هایی که با توجه به تجربیات گذشته ما در ذهنمان شکل گرفته محک می زنیم و در مورد آن فرد و نوع  رفتار او  قضاوت می کنیم و بر اساس قضاوتی که نسبت به او پیدا می کنیم در ما احساساتی نظیر محبت ، ترس ، خشم یا نفرت برانگیخته می شود و براساس این احساسات از ما رفتارهایی سر می زند ، مثلا اگر ما به فردی احساس محبت کنیم سعی می کنیم به او نزدیک شویم  یا اگر از او احساس تنفر به ما دست دهد از او دوری می کنیم.

 

در مورد برخورد با افراد وابسته به مواد هم وضع به همین منوال است. یعنی افرادی که به ماده خاصی وابسته هستند یک سری رفتارهای ناهنجار و آزار دهنده از آنها بروز می کند که در وجود ما با توجه به تجربه ها و آموخته های قبلی خودمان احساس هایی را ایجاد می کند و ما نسبت به آنها واکنش نشان می دهیم.

 

برای روشن شدن این موضوع مثالی می زنم تا تاثیر طرز تفکر و نگرش را روی طرز برخورد ما نشان دهد: یکی از دوستان پزشک افراد معتاد را افرادی بی کار، انگل ، خوشگذران تصور می کند که چیزی برای آنها اهمیت ندارد و هیچ تعهدی به هیچ یک از افراد خانواده ندارد و در نتیجه واکنش او این بود که هر فردی را که احساس می کرد معتاد است از مطب خودش طرد می کرد در حالی که اگر او افراد وابسته به مواد را به عنوان یک بیمار نگاه می کرد وظیفه خود می دانست که تا آنجا که از دستش بر می آید به آنها کمک کند و این مسئله باعث می شد به مشکلات مراجع گوش دهد و در برابر او موضع نگیرد یا در مقابلش رفتار پرخاشگرانه  نداشته باشد و به او به عنوان یک مجرم نگاه نکند و صد البته خوش بینی ساده لوحانه در مورد رفتارهای ناهنجار بیمار نداشته باشد.

 

با این مقدمه می توان به این نتیجه رسید که اگر ما بخواهیم رفتار درستی در مورد افراد وابسته به مواد داشته باشیم باید یک سری پیش فرض و پیش داوری های خود را نسبت به پدیده وابستگی به مواد یا اعتیاد تغییر دهیم .

 

ما با توجه به تاثیری که این پدیده یعنی اعتیاد روی جنبه های مختلف زندگی خانوادگی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی ما  می گذارد عادت نکرده ایم به این پدیده به عنوان بیماری نگاه کنیم و سعی می کنیم آن را به صورت یک مسئله حاد نگاه کنیم و برای آن به دنبال یک راه حل آنی بگردیم .

 

حتی وقتی آنرا به عنوان بیماری قبول  کردیم و بیمار وابسته به مواد را پیش پزشک آوردیم عجله داریم که دکتر نسخه ای بنویسد و داروئی تجویز کند که وابستگی به ماده از سر بیمار ما بیافتد و دیگر سراغ مواد نرود و حال آنکه بیماری وابستگی به مواد بیماری حادی نیست که یک دفعه ایجاد شده باشد که بخواهد یک دفعه بر طرف شود.

 

این بیماری به تدریج در اثر مسائل مختلفی ایجاد می شود که هر یک از آنها باید به نوبه خود و در طول زمان بررسی و با کمک تیم درمانی و خانواده و جامعه حل شود.

 

در درمان وابستگی به مواد انتظار  بهبود سریع  یک آرزو است و به نظر می رسد تا مدت های دراز هم آرزو بماند. پس اگر کسی از من بپرسد آیا وابستگی به مواد درمان دارد من به او میگویم اگر می خواهی مثل سرماخوردگی  یا حصبه آن را درمان کنیم ، هنوز این درمان پیدا نشده است ولی اگر تعریف درمان را عوض کنی و عجله نداشته باشی درمان آن امکان پذیر است و خیلی ها توانسته اند درمان را تا بهبودی کامل به پایان برسانند به همین خاطر است که در مورد

 

افراد وابسته به مواد ما اصطلاح بازتوانی و بازپروری را به کار می بریم تا اصطلاح درمان را.

 

بازگشت به صفحه اصلی ...